یادت باشه
در همیشه رو یه پاشنه نمیچرخه ...
کله صبح تلفن زنگ میزنه ،مریمه اولش یه کم هول میکنم بعد که میفهمم 12 ظهره و هوا ابریه یه حس خوبی بهم دست میده مخصوصا وقتی مریم پیشنهاد بام میده ... لعنت بر تشک برقی لعنت بر حال ه خراب الان قشنگ تو کف بامم ...
یادم هست [چشمک]
خواهر نشناختم اینجارو.. هی گفتم اینجا کجاست من کیم اما کلانترو دیدم دیگه فهمیدم! شیب؟ بام؟ جنگل؟ با مریم؟ با مریم خودمون؟ مریم نامرد؟ یا کدوم مریم؟
منم میخواااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام[چشمک]